امروز: یکشنبه 9 دی 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
لینک دوستان
بلوک کد اختصاصی

سوره عادیات

سوره عادیاتدسته: معارف اسلامی
بازدید: 10 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 49 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 60

سوره عادیات 100 این سوره در ((مدینه )) نازل شده و داراى 11 آیه است محتوا و فضیلت سوره در آغـاز سوره سوگندهاى بیداركننده اى را ذكر مى كند و بعد از آن سخن ازپاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون كفر و بخل و دنیاپرستى به میان مى آورد وسرانجام با اشاره كوتاه و گویائى به مساله معاد و احاطه علمى خداوند به بندگان سوره را پایان مى دهد در فضیلت تلا

قیمت فایل فقط 4,900 تومان

خرید

 سوره عادیات

سوره عادیات [100]

این سوره در ((مدینه )) نازل شده و داراى 11 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

در آغـاز سوره سوگندهاى بیداركننده اى را ذكر مى كند, و بعد از آن سخن ازپاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون كفر و بخل و دنیاپرستى به میان مى آورد, وسرانجام با اشاره كوتاه و گویائى به مساله معاد, و احاطه علمى خداوند به بندگان ,سوره را پایان مى دهد.
در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اكرم (ص ) آمده است : ((هركس آن راتلاوت كند به عدد هر یـك از حـاجـیـانـى كه (شب عید قربان ) در ((مزدلفه )) توقف مى كنند و در آنجا حضور دارند ده حسنه به او داده مى شود.
در حـدیـث دیـگرى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هركس سوره ((والعادیات ))را بخواند, و بر آن مـداومت كند, خداوند روز قیامت او را با امیرمؤمنان على (ع )مبعوث مى كند و در جمع او و میان دوستان او خواهد بود)).
ناگفته پیداست كه این همه فضیلت براى آنهاست كه آن را برنامه زندگى خویش قرار دهند و به تمام محتواى آن ایمان دارند و عمل مى كنند.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شـان نـزول : در حـدیثى آمده است كه : این سوره بعد از جنگ ((ذات السلاسل )) نازل شد و ماجرا چنین بود:.
در سـال هشتم هجرت به پیغمبراكرم (ص ) خبر دادند كه دوازده هزار سوار درسرزمین ((یابس )) جـمـع شـده , و بـا یـكدیگر عهد كرده اند كه تا پیامبر(ص ) و على (ع ) رابه قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشى نكنند از پاى ننشینند!.
پیغمبراكرم (ص ) جمع كثیرى از یاران خود را به سركردگى بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد, ولـى بـعـد از گفتگوهائى بدون نتیجه بازگشتند, سرانجام پیامبر,على (ع ) را با گروه كثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت , آنها بسرعت به سوى منطقه دشمن حركت كردند و شبانه راه مـى رفـتـند, و صبحگاهان دشمن را درحلقه محاصره گرفتند, نخست اسلام را بر آنها عرضه داشـتـنـد چـون نـپذیرفتند هنوزهوا تاریك بود كه به آنها حمله كردند و آنان را درهم شكستند, عده اى را كشتند, وزنان و فرزندانشان را اسیر كردند, و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند.
سوره عادیات نازل شد در حالى كه هنوز سربازان اسلام به مدینه بازنگشته بودند, پیغمبرخدا(ص ) آن روز براى نماز صبح آمد, واین سوره را درنمازتلاوت فرمود.
بعد از پایان نماز اصحاب عرض كردند: این سوره اى است كه ما تا به حال نشنیده بودیم !.
فـرمـود: آرى , على (ع ) بردشمنان پیروز شد,وجبرئیل دیشب باآوردن این سوره به من بشارت داد ـ چند روز بعد على (ع ) با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.
(آیه )ـ.

سوگند به جهادگران بیدار!.

گـفـتـیم این سوره با سوگندهاى بیدارگرى آغاز شده , نخست مى فرماید:((سوگند به اسبان دونده (مجاهدان ) در حالى كه نفس زنان پیش مى رفتند))(والعادیات ضبحا).
یا به شتران حاجیان كه از سرزمین ((عرفان )) به ((مشعرالحرام )) و از ((مشعر))نفس زنان به سوى ((منى )) حركت مى كنند سوگند.
و این تفسیر از جهاتى مناسبتر به نظر مى رسد, و در روایات اهل بیت (ع ) نیزوارد شده .
(آیـه )ـ سـپـس مـى افـزایـد: ((و سـوگند به افروزندگان جرقه آتش )) در برخوردسمهایشان با سنگهاى بیابان (فالموریات قدحا).
اسبان مجاهدانى كه چنان باسرعت به سوى میدان نبرد حركت مى كنند كه ازاثر برخورد سم آنها به سنگهاى بیابان جرقه ها مى پرد, یا شترانى كه بسرعت به مواقف حج مى دوند و سنگها و ریگها از زیر پاى آنها پریده و بر اثر برخورد به سنگهاى دیگر تولید جرقه مى كند.
(آیه )ـ سپس در سومین سوگند, مى فرماید: ((و سوگند به هجوم آوران سپیده دم )) (فالمغیرات صبحا).
(آیـه )ـ سـپـس بـه یـكى دیگر از ویژگیهاى این مجاهدان و مركبهاى آنهااشاره كرده , مى افزاید: آن چنان بر دشمن هجوم سریع مى برند ((كه گرد و غبار به هرسو پراكندند)) (فاثرن به نقعا).
یـا ایـن كه بر اثر هجوم شتران حاجیان از مشعرالحرام به سوى منى , گرد و غباراز هر سو پراكنده مى شود.
(آیـه )ـ و در آخـریـن ویـژگى از ویژگیهاى آنها مى فرماید: ((و (ناگهان ) درمیان دشمن ظاهر شدند)) (فوسطن به جمعا).
چـنـان هـجوم آنها غافلگیرانه و برق آسا بود كه در چند لحظه صفوف دشمن رااز هم شكافته و به قـلـب آنـها هجوم بردند, و جمعیت آنها را از هم متلاشى كردند, واین نتیجه همان سرعت عمل و بیدارى و آمادگى و شهامت و شجاعت است .
و یا اشاره به ورود حاجیان از ((مشعر)) به قلب ((منى )) است .
از اینجا روشن مى شود كه جهاد آن چنان عظمتى دارد كه حتى نفسهاى اسبهاى مجاهدان شایسته سوگند است , و همچنین جرقه هاى ناشى از برخوردسمشان به سنگها, و همچنین گرد و غبارى كه در فضا پخش مى كنند, آرى گرد وغبار صحنه جهاد هم پرارزش و باعظمت است .
(آیـه )ـ بـعـد از این سوگندهاى عظیم به پاسخ قسم , یعنى ; چیزى كه سوگندها به خاطر آن یاد شـده اسـت پـرداخته , مى فرماید: ((مسلما انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است )) (ان الا نسان لربه لكنود).
هـمـان انـسان تربیت نایافته , همان انسانى كه انوار معارف الهى و تعلیمات انبیا برقلبش نتافته , و بالاخره همان انسانى كه خود را تسلیم غرائز و شهوات سركش نموده است او مسلما ((ناسپاس )) و ((بخیل )) است .
تعبیر ((انسان )) در این گونه موارد به معنى انسانهاى شرور هوى پرست سركش و طغیانگر است .
(آیه )ـ سپس مى افزاید: ((و او خود (نیز) بر این معنى گواه است )) (وانه على ذلك لشهید) چرا كه انسان نسبت به نفس خویش بصیرت دارد, و اگر صفات درونى خود را از هركس بتواند پنهان كند از خدا و وجدان خویش نمى تواند مخفى دارد, خواه به حقیقت اعتراف كند یا نه !.
(آیـه )ـ در ایـن آیـه مى افزاید: ((و او علاقه شدید به مال دارد)) (وانه لحب الخیر لشدید) و همین علاقه شدید و افراطى او به مال و ثروت سبب بخل وناسپاسى و كفران او مى شود.
اطـلاق ((خـیـر)) بـر ((مال )) به خاطر آن است كه در حد ذات خود چیز خوبى است , و مى توانند وسیله انواع خیرات گردد, ولى انسان ناسپاس و بخیل آن را ازهدف اصلیش بازداشته , و در مسیر خودخواهى و خودكامگى به كار مى گیرد.
(آیـه )ـ سـپس به صورت یك استفهام انكارى توام با تهدید, مى فرماید:((آیا (این انسان ناسپاس و بـخـیـل و دنـیاپرست ) نمى داند در آن روز تمام كسانى كه درقبرها هستند برانگیخته مى شوند)) (افلا یعلم اذا بعثر ما فى القبور).
(آیـه )ـ ((و آنـچـه در درون سـینه ها (از كفر و ایمان , اخلاص و ریا, كبر وتواضع , نیات خیر و سؤ) است آشكار مى گردد)) (وحصل ما فى الصدور).
(آیه )ـ ((در آن روز پروردگارشان از آنها (و اعمال و نیاتشان ) كاملا باخبراست )) و بر طبق آن به آنها كیفر مى دهد (ان ربهم بهم یؤمئذ لخبیر).
آرى ! خـداونـد هـمـیـشه و در همه حال از اسرار درون و برون بطور كامل آگاه است ولى اثر این آگـاهـى در قیامت و به هنگام پاداش و كیفر ظاهرتر و آشكارترمى گردد و این هشدارى است به هـمـه انـسانها كه اگر به راستى به آن ایمان داشته باشند سد نیرومندى در میان آنان و گناهان ایجاد مى كند.
((پایان سوره العادیات )).

سوره قارعه [101].

این سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 11 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

این سوره بطوركلى از معاد و مقدمات آن سخن مى گوید, با تعبیراتى كوبنده و بیانى تكان دهنده , و انذار و هشدارى صریح و روشن , و سرانجام انسانها را به دوگروه تقسیم مى كند:.
گـروهـى كـه اعـمـالـشـان در مـیـزان عـدل الـهى سنگین است , و پاداششان زندگانى سراسر رضـایـتـبخش در جوار رحمت حق , و گروهى كه اعمالشان سبك و كم وزن است و سرنوشتشان آتش داغ و سوزان جهنم .
نام این سوره یعنى ((قارعه )) از آیه اول آن گرفته شده است .
در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از امام باقر(ع ) مى خوانیم : ((كسى كه سوره قارعه را بخواند خـداونـد مـتـعـال او را از فتنه دجال و ایمان آوردن به او حفظمى كند, و او را در قیامت از چرك جهنم دور مى دارد ان شااللّه )).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.

 (آیه )ـ.

حادثه كوبنده !.

این سوره كه در وصف قیامت است , نخست مى فرماید: ((آن حادثه كوبنده ))(القارعة ) .
(آیه )ـ ((و چه حادثه كوبنده اى ))! (ما القارعة ).
(آیه )ـ ((و تو چه مى دانى كه حادثه كوبنده چیست ))؟آن حادثه همان روزقیامت است (وما ادریك ما القارعة ).
بـسـیـارى از مـفـسـران گـفته اند كه ((قارعة )) یكى از نامهاى قیامت است , ولى درست روشن نساخته اند كه آیا این تعبیر اشاره به مقدمات قیامت مى باشد كه عالم دنیا درهم كوبیده مى شود.
و یا این كه منظور مرحله دوم , یعنى ; مرحله زنده شدن مردگان , و طرح نوین در عالم هستى است , و تعبیر به ((كوبنده )) به خاطر آن است كه وحشت و خوف وترس آن روز دلها را مى كوبد.
ولى روى هم رفته احتمال اول مناسبتر به نظر مى رسد, هرچند در این آیات هر دو حادثه پشت سر یكدیگر ذكر شده است .
(آیـه )ـ سـپـس در تـوصیف آن روز عجیب مى گوید: ((روزى كه مردم مانندپروانه هاى پراكنده خواهند بود)) (یوم یكون الناس كالفراش المبثوث ).
تـشـبـیـه به ((پروانه )) به خاطر آن است كه پروانه ها معمولا خود را دیوانه وار به آتش مى افكنند و مى سوزانند, بدكاران نیز خود را در آتش جهنم مى افكنند.
(آیـه )ـ سـپـس به سراغ یكى دیگر از اوصاف آن روز رفته , مى افزاید: ((وكوهها مانند پشم رنگین حلاجى شده مى گردد))! (وتكون الجبال كالعهن المنفوش ).
سـابقا گفته ایم كه طبق آیات مختلف قرآن كوهها در آستانه قیامت نخست به حركت در مى آیند بـعد درهم كوبیده و متلاشى مى گردند و سرانجام به صورت غبارى در آسمان در مى آیند كه در آیـه مورد بحث آن را تشبیه به پشمهاى رنگین حلاجى شده كرده است , پشمهایى كه تنها رنگى از آنها نمایان باشد, و این آخرین مرحله متلاشى شدن كوههاست .
(آیـه )ـ بـعـد بـه مـرحـلـه حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسیم آنها به دوگروه پرداخته , مى فرماید: ((اما كسى كه (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگین است )) (فاما من ثقلت موازینه ).
(آیه )ـ ((در یك زندگى خشنودكننده خواهد بود)) (فهو فى عیشة راضیة )و تنها زندگى آخرت اسـت كـه سـراسـر رضـایـت و خشنودى و آرامش و امنیت و مایه جمعیت خاطر مى باشد, چرا كه زندگى دنیا هرقدر مرفه و پرنعمت باشد باز ازعوامل ناخشنودى خالى نیست .
در حدیثى از امام صادق (ع ) آمده است كه وقتى از معنى ((میزان )) سؤال كردند, در پاسخ فرمود: ((ترازوى سنجش همان عدل است )).
و در حدیثى مى خوانیم : ((امیرمؤمنان و امامان از دودمانش ترازوهاى سنجشند)).
به این ترتیب وجود اولیااللّه یا قوانین عدل الهى مقیاسهائى هستند كه انسانها و اعمالشان را بر آنها عرضه مى كنند, و به همان اندازه كه با آنها شباهت دارند و مطابقت دارند وزنشان سنگین است .
و روشن است كه سبك و سنگین بودن ((موازین )) به معنى سنگین و سبك بودن خود اعمال است .
(آیه )ـ ((و اما كسى كه ترازوهایش سبك است )) (واما من خفت موازینه ).
(آیه )ـ ((پناهگاهش هاویه [ دوزخ ] است )) (فامه هاویة ) كه در آن سقوطمى كند.
تـعبیر به ((ام )) (مادر) در جمله فوق به خاطر این است كه مادر پناهگاهى است براى فرزندان كه در مـشـكلات به او پناه مى برند, و نزد او مى مانند, و در اینجا اشاره به این است كه این گنهكاران سبك عمل محلى براى پناه گرفتن جز دوزخ نمى یابند.
(آیه )ـ ((و تو چه مى دانى هاویه چیست ))؟! (وما ادریك ماهیه ).
(آیه )ـ ((آتشى است سوزان )) و فوق تصور همه انسانها (نار حامیة ).
((پایان سوره قارعه )).

سوره تكاثر [102].

این سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 8 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

مـحتواى این سوره نخست سرزنش و ملامت افرادى است كه بر اساس یك سرى مطالب موهوم بر یـكـدیگر تفاخر مى كردند, سپس هشدارى نسبت به مساله معاد و قیامت و آتش دوزخ , و سرانجام هشدارى در زمینه مساله سؤال و بازپرسى از نعمتها مى دهد.
نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده است .
در فـضـیـلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبراكرم (ص ) مى خوانیم :((كسى كه آن را بخواند خـداونـد در بـرابـر نعمتهایى كه در دنیا به او داده او را موردحساب قرار نمى دهد و پاداشى به او مى دهد كه گوئى هزار آیه قرآن را تلاوت كرده )).
بـدیـهى است این همه ثواب از آن كسى است كه آن را بخواند و در برنامه زندگى به كار گیرد و روح و جان خود را هماهنگ با آن بسازد.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شان نزول : مفسران معتقدند كه این سوره درباره قبائلى نازل شد كه بریكدیگر تفاخر مى كردند, و بـا كـثرت نفرات و جمعیت یا اموال و ثروت خود بردیگران مباهات مى نمودند تا آنجا كه براى بالا بردن آمار نفرات قبیله به گورستان مى رفتند و قبرهاى مردگان هر قبیله را مى شمردند!.
ولى مسلم است كه این شان نزول هرگز مفهوم آیه را محدود نمى كند.
(آیه )ـ.

بلاى تكاثر و تفاخر!.

در آغاز سوره نخست با لحنى ملامت بار مى افزاید: ((افزون طلبى (و تفاخر)شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده ) است )) (الهیكم التكاثر).
(آیه )ـ ((تا آنجا كه به دیدار قبرها رفتید)) و قبور مردگان خود را برشمردیدو به آن افتخار كردید (حتى زرتم المقابر).
از امـیـرمـؤمـنـان على (ع ) در نهج البلاغه آمده است كه بعد از تلاوت ((الهیكم التكاثر حتى زرتم الـمـقـابـر)) فـرمود: ((شگفتا! چه هدف بسیار دورى ! و چه زیارت كنندگان غافلى ! و چه افتخار موهوم و دردناكى به یاد استخوان پوسیده كسانى افتاده اند كه سالهاست خاك شده اند, آن هم چه یـادآورى ! با این فاصله دوربه یاد كسانى افتاده اند كه سودى به حالشان ندارند, آیا به محل نابودى پدران خویش افتخار مى كنند؟ و یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین خود را بسیارمى شمرند؟ آنـهـا خـواهان بازگشت اجسادى هستند كه تار و پودشان از هم گسسته , وحركاتشان به سكون مبدل شده این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند سزاوارتراست تا موجب افتخار گردند))!.

سرچشمه تفاخر و فخرفروشى !.

یـكـى از عوامل اصلى تفاخر و تكاثر همان جهل و نادانى نسبت به پاداش كیفرالهى و عدم ایمان به معاد است .
از ایـن گـذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب پذیریهایش , به آغاز پیدایش وسرانجامش , از عوامل دیگر این كبر و غرور و تفاخر است .
عامل دیگر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شكستهاست , كه افرادبراى پوشاندن شكستهاى خود پناه به تفاخر و فخر فروشى مى برند و لذا در حدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هیچ كس تكبر به فخرفروشى نمى كند مگر به خاطرذلتى كه در نفس خود مى یابد)).
(آیـه )ـ در ایـن آیـه آنها را با این سخن مورد تهدید شدید قرارداده ,مى فرماید: ((چنین نیست كه مى پندارید به زودى (نتیجه این تفاخر موهوم خود را)خواهید دانست )) (كلا سوف تعلمون ).
(آیـه )ـ باز براى تاكید مى افزاید: ((باز چنان نیست كه شما مى پندارید به زودى خواهید دانست )) (ثم كلا سوف تعلمون ).
در حـدیثى از امیرمؤمنان على (ع ) آمده است كه فرمود: ((گروهى از ما پیوسته درباره عذاب قبر در شك بودند تا این كه سوره الهیكم التكاثرنازل شد, تا آنجا كه فرمود: كلا سوف تعلمون ; منظور از آن عذاب قبر است , سپس مى فرماید: ثم كلا سوف تعلمون منظور عذاب قیامت است )).
(آیـه )ـ سپس مى افزاید: ((چنان نیست (كه شما خیال مى كنید) اگر شماعلم الیقین (به آخرت ) داشتید)) افزون طلبى شما را از خدا غافل نمى كرد (كلا لوتعلمون علم الیقین ).
((یقین )) نقطه مقابل ((شك )) است و طبق روایات به مرحله عالى ایمان ((یقین ))گفته مى شود و براى آن سه مرحله است .
1ـ عـلـم الـیـقـین ; و آن این است كه انسان از دلائل مختلف به چیزى ایمان آوردمانند كسى كه با مشاهده دود, علم به وجود آتش پیدا مى كند.
2ـ عین الیقین ; و آن در جائى است كه انسان به مرحله مشاهده مى رسد و باچشم خود مثلا آتش را مشاهده مى كند.
3ـ حـق الـیـقین ; و آن همانند كسى است كه وارد آتش شود و سوزش آن رالمس كند, و به صفات آتـش متصف گردد, و این بالاترین مرحله یقین است , كه درحقیقت از دو علم تشكیل یافته : علم به معلوم و علم به این كه خلاف آن علم محال است .
(آیه )ـ باز براى تاكید و انذار بیشتر مى افزاید: ((قطعا شما جهنم را خواهید دید))(لترون الجحیم ) .
(آیه )ـ ((سپس (با ورود در آن ) آن را به عین الیقین خواهید دید)) (ثم لترونها عین الیقین ).
(آیه )ـ ((سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهائى كه داشته اید بازپرسى خواهید شد)) (ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم ).
باید در آن روز روشن سازید كه این نعمتهاى خداداد را در چه راهى مصرف كرده اید؟ و از آنها براى اطـاعـت الـهـى یـا مـعـصـیـتش كمك گرفته اید, یا نعمتها را ضایع ساخته هرگز حق آن را ادا ننموده اید؟.
((نـعـیم )) یك معنى بسیار گسترده دارد كه همه مواهب الهى را اعم از ((معنوى ))مانند دین و ایـمـان و اسـلام و قـرآن و ولایـت , و انـواع نـعمتهاى ((مادى )) را اعم از فردى و اجتماعى شامل مـى شـود, مـنتها نعمتهایى كه اهمیت بیشترى دارند مانند نعمت ((ایمان و ولایت )) بیشتر از آنها سؤال مى شود كه آیا حق آنها ادا شده یا نه ؟.
((پایان سوره تكاثر)).

سوره عصر [103].

این سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 3 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

جـامـعیت این سوره به حدى است كه به گفته بعضى از مفسران تمام علوم ومقاصد قرآن در این سوره خلاصه شده است .
نخست از سوگند پرمعنى به ((عصر)) شروع مى شود سپس سخن از زیانكاربودن همه انسانها كه در طـبیعت زندگى تدریجى نهفته است به میان مى آورد, بعدفقط یك گروه را از این اصل كلى جدا مى كند, آنها كه داراى برنامه چهارماده اى زیرهستند:.
ایـمـان , عـمـل صالح , سفارش یكدیگر به حق , و سفارش یكدیگر به صبر و این چهار اصل در واقع برنامه هاى اعتقادى و عملى و فردى و اجتماعى اسلام را در برمى گیرد.
دربـاره فـضـیـلـت تـلاوت ایـن سـوره در حـدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم :((هركس سوره ((والـعـصر)) را در نمازهاى نافله بخواند خداوند او را در قیامت برمى انگیزد در حالى كه صورتش نورانى , چهره اش خندان و چشمش (به نعمتهاى الهى ) روشن است , تا داخل بهشت شود))!.
و معلوم است كه این همه افتخار و سرور و شادمانى از آن كسى است كه این اصول چهارگانه را در زندگى خود پیاده كند, نه فقط به خواندن قناعت نماید.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیـه )ـ در ابـتـداى ایـن سـوره بـا قسم تازه اى روبرو مى شویم , مى فرماید: ((به عصرسوگند))! (والعصر).
واژه ((عصر)) در اصل به معنى ((فشردن )) است , و سپس به وقت عصر اطلاق شده , به خاطر این كه برنامه ها و كارهاى روزانه در آن پیچیده و فشرده مى شود.
سـپس این واژه به معنى مطلق ((زمان )) و دوران تاریخ بشر و یا بخشى از زمان ,مانند عصر ظهور اسـلام و قیام پیغمبراكرم (ص ), و امثال آن استعمال شده است , ولذا در تفسیر این سوگند بعضى از مـفـسـران آن را اشـاره به سراسر زمان و تاریخ ‌بشریت دانسته اند كه مملو از درسهاى عبرت , و حـوادث تـكـان دهـنـده و بـیدارگراست , و روى همین جهت آن چنان عظمتى دارد كه شایسته سوگند الهى است .
ولـى بـعـضـى دیگر روى قسمت خاصى از این زمان مانند عصر قیام پیغمبراكرم (ص ) یا عصر قیام حـضـرت مـهـدى (عـج ) كـه داراى ویـژگى و عظمت خاصى در تاریخ بشر بوده و هست انگشت گذارده , و سوگند را ناظر به آن مى دانند.
ولى مناسبتر همان عصر به معنى زمان و تاریخ بشر است , چرا كه بارهاگفته ایم سوگندهاى قرآن همواره متناسب با مطلبى است كه سوگند به خاطر آن یادشده , و مسلم است كه خسران انسانها در زندگى نتیجه گذشتن زمان عمر آنهاست .
و یـا عصر قیام پیغمبر خاتم (ص ) به خاطر این كه برنامه چهار ماده اى ذیل سوره در چنین عصرى نازل گردیده .
(آیـه )ـ در این آیه اشاره به چیزى مى كند كه این سوگند مهم براى آن یادشده است , مى فرماید: ((به یقین انسانها همه در زیانند)) (ان الا نسان لفى خسر).
سـرمـایـه هـاى وجـودى خود را چه بخواهند یا نخواهند از دست مى دهند,ساعات و ایام و ماهها و سـالـهاى عمر بسرعت مى گذرد, نیروهاى معنوى و مادى تحلیل مى رود, و توان و قدرت كاسته مى شود.
یك قلب استعداد معینى براى ضربان دارد, وقتى آن استعداد و توان پایان گرفت قلب خود به خود مى ایستد, بى آنكه عیب و علت و بیمارى در كار باشد, واین در صورتى است كه بر اثر بیمارى قبلا از كار نیفتد همچنین سایر دستگاههاى وجودى انسان و سرمایه و استعدادهاى مختلف او.
بـه هـر حـال از نظر جهان بینى اسلام دنیا یك بازار تجارت است همان گونه كه در حدیثى از امام هادى (ع ) مى خوانیم : ((دنیا بازارى است كه جمعى در آن سودمى برند و جمع دیگرى زیان )).
آیـه مـوردبحث مى گوید: همه در این بازار بزرگ زیان مى كنند, مگر یك گروه كه برنامه آنها در آیه بعد بیان شده است .
(آیه )ـ آرى ! تنها یك راه براى جلوگیرى از این خسران عظیم و زیان قهرى و اجبارى وجود دارد, فـقط یك راه كه در آخرین آیه این سوره به آن اشاره شده است , مى فرماید: ((مگر كسانى كه ایمان آورده و اعـمـال صـالح انجام داده اند, ویكدیگر را به حق سفارش كرده , و یكدیگر را به شكیبایى و استقامت توصیه نموده اند)) (الا الذین آمنوا وعملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر).

برنامه چهار ماده اى خوشبختى !.

قرآن براى نجات از آن خسران عظیم برنامه جامعى تنظیم كرده كه در آن برچهار اصل تكیه شده است:.
اصـل اول در ایـن بـرنـامـه مـسـالـه ((ایـمـان )) اسـت كـه زیـربـنـاى همه فعالیتهاى انسان را تـشـكـیـل مى دهد,چراكه تلاشهاى عملى انسان از مبانى فكرى واعتقادى او سرچشمه مى گیرد, نه همچون حیوانات كه حركاتشان به خاطر انگیزه هاى غریزى است .
وبه تعبیر دیگراعمال انسان تبلورى است از عقائد وافكار او, وبه همین دلیل تمام انبیاى الهى قبل از هـرچـیـز بـه اصلاح مبانى عقیدتى امتها مى پرداختند,مخصوصابا شرك كه سرچشمه انواع رذائل و بدبختیها وپراكندگیهاست به مبارزه مى پرداختند.
در اصل دوم به میوه درخت بارور و پرثمره ایمان پرداخته از ((اعمال صالح ))سخن مى گوید.
آرى ((صـالـحـات )) همان ((اعمال شایسته )) نه فقط عبادات , نه تنها انفاق فى سبیل اللّه ,نه فقط جـهـاد در راه خـدا, نـه تـنها كسب علم و دانش , بلكه هر كار شایسته اى كه وسیله تكامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الى اللّه و پیشرفت جامعه انسانى درتمام زمینه ها شود.
و از آنجا كه ایمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمى یابد مگر این كه حركتى دراجتماع براى دعوت بـه سـوى حـق و شـنـاخت و معرفت آن از یكسو, و دعوت به استقامت و صبر در طریق انجام این دعـوت از سوى دیگر صورت پذیرد, به دنبال این دو اصل , به دو اصل دیگر اشاره مى فرماید كه در حقیقت ضامن اجراى دو اصل اساسى ((ایمان )) و ((عمل صالح )) است .
در اصـل سـوم بـه مـسـالـه ((تواصى به حق )) یعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشاره مـى كـنـد تـا هـمـگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن رافراموش نكنند و در مسیر زندگى از آن منحرف نگردند.
در اصـل چهارم مساله شكیبائى و ((صبر)) و استقامت و سفارش كردن یكدیگربه آن مطرح است , چـرا كـه بـعد از مساله شناخت و آگاهى , هركس در مسیر عمل درهر گام با موانعى روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمى توانداحقاق حق كند, و عمل صالحى انجام دهد و یا ایمان خود را حفظ كند.
آرى ! احـقـاق حق و اجراى حق , و اداى حق در جامعه جز با یك حركت وتصمیم گیرى عمومى و استقامت و ایستادگى در برابر موانع ممكن نیست .
((صـبـر)) در اینجا نیز معنى وسیع و گسترده اى دارد كه هم صبر بر اطاعت راشامل مى شود, و هم صبر در برابر انگیزه هاى معصیت , و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار, و از دست دادن نیروها و سرمایه ها و ثمرات .
و بـه راسـتـى اگر مسلمانان امروز همین اصول چهارگانه را در زندگى فردى واجتماعى خود اجرا كنند مشكلات و نابسامانیهاى آنها حل مى شود, عقب ماندگیهاجبران مى گردد, و ضعفها و شكستها به پیروزى مبدل مى شود, و شر اشرار جهان ازآنها قطع مى گردد.
((پایان سوره عصر)).

سوره همزه [104].

این سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 9 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

در این سوره از كسانى سخن مى گوید كه تمام هم خود را متوجه جمع مال كرده , و تمام ارزشهاى وجـودى انسان را در آن خلاصه مى كنند, سپس نسبت به كسانى كه دستشان از آن خالى است به دیده حقارت مى نگرند و آنها را به باد استهزامى گیرند.
و در پـایـان سوره از سرنوشت دردناك آنها سخن مى گوید كه چگونه به صورت حقارت آمیزى در دوزخ پـرتـاب مى شوند, و آتش سوزان جهنم قبل ازهرچیز بر قلب آنها مسلط مى گردد, و روح و جان آنها را به آتش مى كشد.
در فـضـیـلـت تـلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبراكرم (ص ) آمده است :((هركس این سوره را تـلاوت كـنـد بـه عـدد هر یك از كسانى كه محمد و یارانش رااستهزا كردند ده حسنه به او داده مى شود)).
و در حـدیـثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هركس آن را در نماز فریضه اى بخواند فقر از او دور مى شود, روزى به او رو مى آورد, و مرگهاى زشت و بد از اوقطع مى گردد)).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شـان نـزول : جمعى از مفسران چنین گفته اند كه آیات این سوره درباره ولیدبن مغیره نازل شده است كه پشت سر پیغمبراكرم (ص ) غیبت مى كرد, و در پیش روطعن و استهزا مى نمود.
بعضى دیگر آن را درباره افرادى دیگرى از سران شرك و دشمنان كینه توز وسرشناس اسلام مانند ((اخنس بن شریق )) و ((امیة بن خلف )) و ((عاص بن وائل ))دانسته اند.
ولى چنانچه این شان نزولها را بپذیریم باز عمومیت مفهوم آیات شكسته نمى شود, بلكه شامل تمام كسانى است كه داراى این صفاتند.
(آیه )ـ.

واى بر عیبجویان و غیبت كنندگان !.

ایـن سـوره با تهدیدى كوبنده آغاز مى شود, مى فرماید: ((واى بر هر عیبجوى مسخره كننده اى !)) (ویل لكل همزة لمزة ).
آنها كه با نیش زبان و حركات , دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو,دیگران را استهزا كرده , یا عیبجوئى و غیبت مى كنند, یا آنها را هدف تیرهاى طعن وتهمت قرار مى دهند.
از مجموع كلمات ارباب لغت استفاده مى شود كه دو واژه ((همزه )) و ((لمزه )) به یك معنى است , و مـفـهـوم وسـیعى دارد كه هرگونه عیبجوئى و غیبت و طعن واستهزا به وسیله زبان و علائم و اشارات و سخن چینى و بدگوئى را شامل مى شود.
اصـولا آبـرو و حیثیت اشخاص از نظر اسلام بسیار محترم است , و هركارى كه موجب تحقیر مردم گردد گناه بزرگى است .
در حدیثى از پیغمبراكرم (ص ) آمده است : ((ذلیل ترین مردم كسى است كه به مردم توهین كند))!.
در حـدیـث دیگرى پیغمبراكرم (ص ) فرمود: ((من در شب معراج گروهى ازدوزخیان را دیدم كه گوشت از پهلویشان جدا مى كردند و به آنها مى خوراندند! ازجبرئیل پرسیدم اینها كیانند؟.
گفت : اینها عیبجویان و استهزاكنندگان از امت تواند))!.
(آیـه )ـ سـپـس بـه سرچشمه این عمل زشت (عیبجوئى و استهزا) كه غالبااز كبر و غرور ناشى از ثروت مایه مى گیرد پرداخته , مى افزاید: ((همان كسى كه مال فراوانى جمع آورى و شماره كرده )) بى آنكه مشروع و نامشروع آن را حساب كند(الذى جمع مالا وعدده ).
آنـقـدر بـه مـال و ثروت علاقه دارد كه پیوسته آنها را مى شمرد, و هر درهم ودینارى براى او بتى اسـت , نـه تـنـها شخصیت خویش كه تمام شخصیتها را در آن خلاصه مى بیند, و طبیعى است كه چنین انسان گمراه و ابلهى مؤمنان فقیر را پیوسته به باد سخریه بگیرد.
بـه هـرحـال آیـه ناظر به ثروت اندوزانى است كه مال را نه به عنوان یك وسیله بلكه به عنوان یك هـدف مـى نـگرند, و در جمع آورى آن هیچ قید و شرطى قائل نیستند, از حلال و حرام و تجاوز بر حـقـوق دیگران , از طریق شرافتمندانه و یا طرق پست و رذیلانه آن را جمع آورى مى كنند, و آن را تنها نشانه عظمت وشخصیت مى دانند.
آنـهـا مـال را براى رفع نیازهاى زندگى نمى خواهند, و به همین دلیل هر قدر بر اموالشان افزوده شـود حـرصـشان بیشتر مى گردد, وگرنه مال در حدودمعقول و از طرق مشروع نه تنها مذموم نـیـسـت , بـلكه در قرآن مجید گاهى از آن به عنوان ((فضل اللّه )) تعبیر شده , آنجا كه مى فرماید: ((وابتغوا من فضل اللّه ; و ازفضل خدا بطلبید)) (جمعه /10).
و در جاى دیگر از آن تعبیر به خیر مى كند: ((بر شما مقرر شده كه وقتى مرگ یكى از شما فرا رسد اگر خیرى از خود به یادگار گذارده وصیت كند))(بقره /180).
چـنـیـن مـالى مسلما نه مایه طغیان است , نه وسیله تفاخر, نه بهانه استهزاى دیگران ,اما مالى كه معبود است و هدف نهائى ننگ است و ذلت , و مصیبت است و نكبت ,و مایه دورى از خدا و خلود در آتش دوزخ است .
و غالبا جمع آورى مقدار زیادى از این مال جز با آلودگیهاى فراوان ممكن نمى شود.
لـذا در حـدیـثـى از امام على بن موسى الرضا(ع ) مى خوانیم كه فرمود: ((مال جزبا پنج خصلت در یكجا جمع نمى شود: بخل شدید, آرزوهاى دور و دراز, حرص غالب , قطع رحم , و مقدم داشتن دنیا بر آخرت )).
(آیـه )ـ در این آیه مى افزاید: این انسان زراندوز و مال پرست ((گمان مى كند اموالش او را جاودانه مى سازد)) (یحسب ان ماله اخلده ).
چه پندار غلط و خیال خامى ؟ اموالى كه آنقدر در اختیار قارون بود كه كلیدگنجهایش را چندین مرد زورمند به زحمت برمى داشت , ولى به هنگام حمله عذاب الهى نتوانستند مرگ او را ساعتى به تاخیر اندازند, و خداوند او و گنجهایش را دریك لحظه با یك زمین لرزه مختصر در زمین فرو برد (قصص /81).
امـوالـى كـه نمونه كاملش در دست فراعنه مصر بود, همان گونه كه قرآن مى فرماید: ((چه بسیار بـاغـها و چشمه ها از خود به جاى گذاشتند و زراعتها وقصرهاى جالب و گران قیمت و نعمتهاى فـراوان دیگر كه در آن متنعم بودند))(دخان /25تا27) ولى همه اینها به آسانى در عرض ساعتى به دیگران رسید (دخان /28).
و لـذا در قـیـامـت كـه پـرده ها كنار مى رود آنها به اشتباه بزرگشان پى مى برند وفریادشان بلند مى شود: ((مال و ثروتم هرگز مرا بى نیاز نكرد, قدرت من نیز از دست رفت ))) حاقه /28 و 29).
از ایـن بـیـان روشـن شد كه پندار جاودانگى به وسیله مال دلیلى براى جمع مال , و جمع مال نیز عاملى براى استهزا و سخریه دیگران در نظر این كوردلان محسوب مى شود.
(آیه )ـ قرآن در پاسخ این گروه مى فرماید: ((چنین نیست )) كه مى پندارد(كلا ).
((به زودى در حطمه [ آتشى خردكننده ] پرتاب مى شود))! (لینبذن فى الحطمة ).
(آیه )ـ ((و تو چه مى دانى حطمه چیست ))؟! (وما ادریك ما الحطمة ).
(آیه )ـ ((آتش برافروخته الهى است )) (ناراللّه الموقدة ).
(آیه )ـ ((آتشى كه از دلها سر مى زند)) و نخستین جرقه هایش در قلوب ظاهر مى شود! (التى تطلع على الا فئدة ).
یـعنى ; خداوند, این مغروران خودخواه برتربین را در آن روز به صورت موجوداتى ذلیل و بى ارزش در آتش دوزخ پرتاب مى كند, تا نتیجه كبر و غرور خودرا ببینند.
عجب این كه این آتش برخلاف تمام آتشهاى دنیا اول بر دلها شراره مى زند,و درون را مى سوزاند, نخست قلب را, و بعد مغز و استخوان را, و سپس به خارج سرایت مى كند.
چـرا چنین نباشد؟ در حالى كه قلبهاى آنها كانون كفر و كبر و غرور بود و مركزحب دنیا و ثروت و مال .
آرى ! آنها دل مؤمنان را در این دنیا با سخریه ها و عیبجوئى و غیبت و تحقیرسوزاندند, عدالت الهى ایجاب مى كند كه آنها كیفرى همانند اعمالشان را ببینند.
(آیـه )ـ در آخـریـن آیـات ایـن سـوره مـى فرماید: ((این آتش بر آنها فروبسته شده ))! (انها علیهم مؤصدة ).
در حـقـیقت همان گونه كه آنها اموال خود را در گاو صندوقها و مخازن دربسته نگاه مى داشتند خداوند هم آنها را در عذاب دربسته دوزخ كه راه خلاص و نجاتى ازآن نیست زندانى مى كند.
(آیـه )ـ و سـرانـجـام مى گوید: ((در ستونهاى كشیده و طولانى )) قرار خواهندداشت (فى عمد ممددة ).
جمعى از مفسران این تعبیر را اشاره به میخهاى عظیم آهنین دانسته اند كه درهاى جهنم محكم با آن بسته مى شود, به گونه اى كه راه خروج مطلقا از آن وجودندارد, و بنابراین تاكیدى است بر آیه قبل كه مى گوید: درهاى جهنم را بر آنهامى بندند و از هر طرف محصورند.
((پایان سوره همزه )).

جهت دریافت فایل سوره عادیات لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 4,900 تومان

خرید

برچسب ها : سوره عادیات , سوره , عادیات , فضیلت سوره , حادثه كوبنده , معارف , الهیات , دانلود سوره عادیات , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , دانلود پروژه

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر